سلام.
فیلترهای نا متقارن به خودی خود که بد نیستن. بالا هم عرض کردم اگه قرار بر این باشه در تمام شبکه همه فیلترها رو تبدیل به فیلترهای نامتقارن کنیم این خوب نیست. بهتره هر تغییری میخوایید لحاظ کنید تدریجی باشه تا تاثیرش رو ببینید. اینطوری نباشه یک کاری بی حساب کتاب انجام بشه. مثلا تست کنید فیلترهای نامتقارن در ابتدای شبکه وجودشون چه تاثیری داره در میانه و یا در انتها چطور. بعد ایده میگیرید به نسبت کاهش سربار و دقتی که میگیرید یک کار خاص رو انجام بدید یا نه مثلا تعداد بیشتری رو اینطور پیاده سازی کنید یا نه همینطوری تمام فیلترها رو نگیرید اینطور پیاده نکنید همون اول. قدم به قدم تست کنید. حالتهای مختلف رو ببینید تا بهتر بتونید تصمیم بگیرید.
برای بلوکهای رزنت هم گفتیم که مشکل خود این بلاک نیست بحث اصلی در معماری بود. ما دیدیم که اتفاقا استفاده از اسکیپ کانکشنها در بلوکهای رزنت میتونه اینفورمیشن پول بهتری ارائه کنه و مثلا اسکویزنت از این مبحث بهره برد. اما اینکه ما یک معماری رزنت داشته باشیم با اون فرضی که صحبت کردیم این بهینه نیست.(مثلا همون ابتدا تعداد زیادی لایه در نظر بگیریم) شما یک معماری رو ساده شروع کنید پیش برید تا کم کم بهبود رو با تغییراتی که اعمال میکنید ببینید. بعدش میتونید از المانهایی که در معماری های دیگه مثلا باعث بهبود شده در معماری خودتون استفاده کنید. مثلا اسکیپ کانکشن رو لحاظ کنید یا حتی چند بلوک رزنت استفاده کنید یا از ایده دنزنت بهره ببرید.
شما کافیه یک قیاسی با یک معماری خیلی ساده مثل simpnet بکنید با معماری های پیچیده تر و با سربار بیشتر مثل رزنت دنزنت wrnو امثالهم . چیزی که باعث شده این معماری در عین سادگی خیلی عالی کار کنه همین گام بگام پیش رفتنه. هرکدوم از مقالات یک ایده ای رو ارائه کردن که برای رفع یک مشکل بوده. بعضی موقع ها مشکلی بصورت پیشفرض وجود نداره! ما مشکل ایجاد میکنیم بعد میخواییم با یک سری راه حل اونم ناقص اون مشکل رو حل کنیم. یکی از این مباحث مثلا بحث عمق شبکه اس! میاییم بدون اینکه تستی کنیم یا انتخاب ما اگاهانه باشه یک عمق ایکس رو انتخاب میکنیم بعد میبینیم دقت خوب نمیشه بعد میریم سراغ راه حلهای مختلف تا مشکل رو برطرف کنیم اخرش هم میبینیم مثلا میشد با سربار خیلی کمتر دقت خیلی بهتری گرفت و نیازی هم مثلا به عمق ایکس و فلانقدر پارامتر نبوده.